۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

روزگار ما در تاریخ

یه زمانی هم می رسه که بچه ها و نوه ها و نتیجه ها و حتی شاید تاریخ، با مرور پروفایل های ما در شبکه های اجتماعی پی به روابط ما و نحوه اون می برن و می فهمن که اون زمان دنیا چه جوری بوده مردم با هم چه جوری بودن و هزار جور تحلیل از توش در میارن
فقط حیف که اون موقع ما دیگه نیستیم.
پی نوشت: می خوام برم از فیس بوک و پلاسم یه بک آپ بگیرم.

۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

یه مشت بی شعور

همیشه فکر می کنم جامعه ایی که توش هستیم مثه آش اشک خاله ست اگه حالم (مون) بهم می خوره وقتی میایم توی شبکه های اجتماعی یا اجتماعمون، راهش این نیست که فرار کنیم یا هی خودمون رو تو اجتماعات کوچیکتر دوست داشتنی اطراف خودمون محبوس کنیم و و بگیم ما فلانیم. باید وایساد و اینقدر از چیزایی که فکر می کنیم درسته بگیم تا یواش یواش اینجا هم تغییر کنه(حتی اگر اولش فحش بخوری). حتی اگر شده مثله فوکو رفت کنار خیا
بون و به مردم چیزای درست رو گفت(روشنفکر واقعی اینه نه جوجه فوکلی بی سوادی مثه تو).نه اینکه هر روز ژست بگیری و پز بدی و بگی من رو عن فلانی دارم اسکی می کنم.(از حقارت این آدما خنده م می گیره) این کار آدمای ضعیفه بی عرضه تازه به دوران رسیده ست. کار کسایی که فقط اول و آخر و کتاب و می خونن و برای خاله و دایی و چار تا بی زبون دیگه افه میان، بدون اینکه ذره ایی ازش فهمیده باشن چون خودشون هم از همونایین که دارن بهشون فحش می دن.
کمتر جلوی آیینه وایسا و قربون صدقه خودت برو تا بفهمی تو هم هیچ عنی نیستی